تو که باشی اگر دنیا بر سرمان هوار شود خیلی دلمان نمیگیرد سید. بگذار عدو از بیرون هر چقدر که میتواند دشمنی کند و دوستان از داخل طعنه بزنند. چون پشتمان به تو گرم است دلمان نمیگیرد. تو که هستی دلتنگ حماسه سرایی فردوسی نمیشویم. تو اصلا خود حماسه آفرینی. آخ سید که چقدر خوب است که تو هستی. حضور گرم تو حسرت دیدن بزرگان را در دلمان نمیگذارد. من حسرت دیدن مصلحی همچون سید جمال الدین اسدآبادی را ندارم. دلتنگ دیدار وحدت گرایی چون محمد عبده نیستم. شاید قبلها دوست میداشتم دوران متفکری چون اقبال لاهوری را درک میکردم. ولی حالا که به خود مینگرم دلتنگ دیدن روی او هم نیستم. میرزای شیرازی گر چه خود مرد بزرگی بود ولی فتواهای تو جای خالی فتواهای بزرگ این بزرگ مرد را پر کرده است. شاید خندهات بگیرد سید ولی تو حتی جای خالی نستراداموس را هم پر کردهای! وقتی پیش از همه گفتی شبیخون فرهنگی بدون این که حتی کسی بویش را احساس کرده باشد. قبل از آنکه اتفاقی در اروپا رخ دهد گفتی بزودی انقلابها به اروپا کشیده خواهد شد. در اوج وفور نعمت نگران اقتصاد و معیشت مردم شدی. 5 سال را اقتصادی نامیدی ولی ما دیر فهمیدیم...
آری سید! باید بچشد عذاب تنهایی را! مردی که زعصر خود فراتر باشد.
سید ما! دعا کن که آن یار سفرکرده که صد قافله دل همره اوست دعا کند برای ما. ما به دعای او محتاجیم...
+ فرصت نشد کامل کنم. ولی انشالله در آینده نسخه کامل این پست منتشر خواهد شد.